کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی     نوع شعر : سرود     وزن شعر :     قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)    

 پخش سبک   

ستـاره جـلـوه شده در/ دامن اُمّ ابـیـهـا            دیده گشوده به عالم/ حضرت زینب کبری

طلیعۀ/ نـور خـورشیـد وفـا از خانۀ مولا مبارک


خندۀ بر/روی لبهای نبی و حیدر و زهرا مبارک

تولّدِ/ بانوی صبر و شهامت،زینب کبری مبارک

گـوهـر نایاب یا زیـنب کبری            خواهر ارباب یا زینب کبری

کوثر زهـرا؛ یـا زیـنب کبری

***********************

وزد به وادی عُشاق/ نسیـم جنت العلا            رسد ز شهر مدینه/ شـمـیم جنت العلا

ولادتِ / روشنای چـشـم آل مصطفی بادا مبارک

ولادتِ / او که باشد تشنه ی جـام بلا بادا مبارک

ولادتِ / مهـربـان یار شـهـید کـربـلا بادا مبارک

قـبـلۀ حـاجـات یا زینب کبری            عـمـۀ ســادات یا زینب کبری

کوثر زهـرا؛ یـا زیـنب کبری

***********************

خوشا خروش و رشادت/ شکوهِ فیضِ سعادت            به یا حسین و یا زینب/ خوشا جهاد و شهادت

تربت تو/ در نماز عشق و ایمان بهر ما خاک سجود است

مرقد تو/از برای ما بهشت و هستی و بود و نبود است

فتنۀ شام/ باعـثش اسرائیل و آمـریکا و آل سعود است

این بُوَد ما را تا پای جان مقصود            قـوم تکـفـیـری باید شود نابود

کوثر زهـرا؛ یـا زیـنب کبری

کوثر زهـرا؛ یـا زیـنب کبری

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد مهدی روحی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

بر گوش جانها میرسد، از روز اول تا ابد          بی وقفه بی حد بی عدد، یا زینب کبری مدد

زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد (۲)


**********************************

اسطورۀ مهر و وفا، منظومۀ عشق و حیا          شیر دلیر کـربـلا، هـمـشـیــرۀ اربـاب ما

زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد (۲)

**********************************

دختر مگو مرد آفرین، خاک درش مهر جبین          روح الامین گوید چنین، بر خلقت او آفرین

زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد (۲)

**********************************

ماه شب تارش حسین، عشق شرر بارش حسین          یارش حسین کارش حسین،دلدار وغمخوارش حسین

زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد (۲)

**********************************

رو فاطمه خو فاطمه، بو فاطمه مو فاطمه          شکر خدا را می کند، با دیدن او فـاطمه

زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد (۲)

**********************************

والاست او بالاست او، مولاست او زهراست او          ما قطره و دریاست او، صدیقه است و راستگو

زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد، زینب مدد (۲)

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک                      (به سبک السلام ای خاتم پیغمبران)

مژده مژده ای محبان، آمده مهری درخشان           کز جمال پر فروغش، نُه فلک گردیده تابان

به لب های همه، بود این زمزمه           خوش آمد دختر، علی و فاطمه


گل زهرا مدد، گل زهرا مدد، گل زهرا مدد(۲)

******************************

پنجم ماه جـمادی، آمده یک گـل به بستان           کز قدوم با صفایش، عالمی گشته گلستان

معطر عالم از، گل روی تو شد           نگاه حسن و، حسین سوی تو شد

گل زهرا مدد، گل زهرا مدد، گل زهرا مدد(۲)

******************************

مبارک باد این ولادت، برعلی شاه ولایت           کن به یمن مقدم او، یا علی از ما شفاعت

بـه نـام و یـاد تـو، دلــم آبـاد تـو           به قـربـان تو و، هـمه اجـداد تو

گل زهرا مدد، گل زهرا مدد، گل زهرا مدد(۲)

******************************

تو نــوۀ مـصـطـفـایی، تو پـنـاه عـالمـینی           دخت حیدر گل زهرا، تو شریکة الحسینی

جـهـانی با صفا، شده از مقدمت           نظر کن سوی ما، ز لطف و مرحمت

گل زهرا مدد، گل زهرا مدد، گل زهرا مدد(۲)

******************************

السلام ای مهدی صاحب الزمان مولا کجایی           تویی تو منـجـی عـالـم کـی شود آقا بیایی

یگانه گوهری، به عالم سروری           الا یابن الحسن، به عالم رهبری

اباصالح بیا، اباصالح بیا، اباصالح بیا (۲)

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک                           (به سبك فرخنده جشنِ مسلمین بادا مبارک)

آمـد به دنـیـا دخـتـرِ زهــرا و حــیــدر            جلوه کند چون مصحفی بر دستِ مادر

حق را نشانی آمد خوش آمد            زهـرای ثانی آمد خوش آمد


جان ِ پیمبر، نوری ز کـوثر            الله و اکــبــر، الله و اکــبــر

الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر

**************************

جـانِ جـهـان و افـتـخـارِ عـالمین است            از روزِ اوّل مَحوِ رُخسارِ حسین است

عشق حسین در آب و گِلِ او            نَـصـرُ مـن الله، ذکـر دل او

عُمرش شود طی، همراهِ دلبر            الله و اکــبــر، الله و اکــبــر

الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر

**************************

تــاریخِ اسـلام و خُــروش و انـقـلابش            جانها فدای عصمت و صبر و حجابش

شد کـاخِ فـتنه ویــرانه از او            دشمن در آمـد آخـر به زانو

گردیده چیـره بر قـومِ کافــر            الله و اکــبــر، الله و اکــبــر

الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر

**************************

هـر لاله بـا شــورِ مُحــرّم زیـبـی بود            زینب حسـینی و حسین هم زینبی بود

از کــربلا با قـلبِ شرر بار            بعد از ابالفضل، گردید علمدار

با یـا حـسـیــن و با دیـدۀ تر            الله و اکــبــر، الله و اکــبــر

الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر

**************************

یا رب مـدد کن دائـم از زینب بخـوانم            تا به شـهـادت پـای این مکـتـب بـمانم

بر او قـسـم که بـاکی نداریم            ازجنگ وتهدید، ازظلم وتحریم

هستیم همیـشه سـرباز رهبر            الله و اکــبــر ، الله و اکـبــر

الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک                            ( به سبک سرود : به پا شده جشن شادی آل الله )

دوباره جاری شد، شکر خدا بر لب            که آمـده دنـیـا، بـنـت عــلــی امشب

کوثر دخت پیمبر، نور دو چشمان حیـدر (زینب کبری رسید)۲


مونس قلب عالمین، جان حسن جان حسین (ثانی زهرا رسید)۲

خـوش آمدی خوش آمدی            زینب کبـری خوش آمدی

**************************************

مـرغ دلــم گـشـتـه، اسیـر این خـانه            به شوق دیـدارش، شود چو پـروانه

شود که مولایم حیدر، به دست زهراى اطهر(عیدی رساند به ما)۲

به یمن میلاد زینب، دهد به جمع ما امشب (دمشق و کرب و بلا)۲

خـوش آمدی خوش آمدی            زینب کبـری خوش آمدی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

با دست شوق چـاک گریبان گرفته ایم            از فـرط شـور بـادۀ طـوفان گرفته ایم

در اوج نـاز تـخـت سلیمان گـرفـته ایم            امشب به دست؛ زلف پریشان گرفته ایم


شـکـر خــدا ز جـام ولایـش لبـالـبــیـم

شـکـر خـدا که گـوشـه نشیان زیـنـبـیم

امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است            شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است

شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است            شامی که روشنایی روز است امشب است

امشب تـمـام گـرمی بازار زینب است

امشب شب مـلـیـکـه دادار زینب است

فصل الخطاب عـاشقی ما رسیده است            ای قطره های تب زده دریا رسیده است

زیـبـاتـرین حـمـاسـه دنیـا رسیده است            زینب به دست حضرت زهرا رسیده است

چشمی گشود و چشم شقایق به خواب شد

زیـبـاتـرین دعــای عـلـی مستجاب شد

باور نداشت چشم فلک دختر این چنین            در بین چند کــعـبـهٔ دل دلبر این چنین

از هر چه سرفراز زنی سرتر این چنین            غیر از خدا نداشت کسی باور این چنین

حتی فلک به چشم خواب خیالش ندیده است

امشب خدا دوبـاره حسین آفـریده است

تا کوچه اش قـبـیـلـه لـیـلا ادامه داشت            تا خانه اش نشانۀ عـیسی ادامه داشت

در قـامـتـش قـیـامت مولا ادامه داشت            زینب که بود حضرت زهرا ادامه داشت

زهرا نبود زهـره دگر نُه فلک نداشت

زینب نبود سفـره خـلـقت نمک نداشت

زینب اگـر نـبـود اثــر از کـربـلا نبود            زینب اگـر نـبـود عـلــم حق به پا نبود

زیـنـب اگــر نـبــود کـتــاب خــدا نبود            یک یا حـسیـن بر لب ما و شـمـا نبـود

بیخود که نیست عاشق و مجنون زینبیم

این یا حسین را همه مـدیــون زیـنـبـیم

ای برتـرین عـقـیــلـۀ ایـل و تـبــارهـا            صبـرت صـلابـت هــمـۀ اقــتــدارهــا

ای کـرده بـا صـدای عـلـی کـارزارها            ای خطبه ات برنده تر از ذوالفـقـارها

با خطبه هات حـیـدر کــرار زنـده شد

در هیـبـتـت شکوه عـلـمـدار زنــده شد

نـهـج البـلاغـه خـوان عـلی آتشِ کـلام            ای مـرتـضای دوم کـوفـه، حسین شام

حُسن خـتـام کـرب و بـلا تیـغ بی نیام            با خطبه ات گرفته ای از دشمن انتقام

ای زیـنب مـدیـنــه و زهــرای کـربـلا

تو تـیـغ می گـرفـتــی اگر وای کـربلا

تو آمدی که صبر شوی، مجتبی شوی            تو آمدی حسیـن شوی، کــربــلا شوی

تو آمــدی به آل کـسـا هـم کـسا شــوی            هم ما رأیـتُ سمت جـمـیـلاً رها شوی

تو آمــدی کـه کـعـبـه دل کـربـلا شـود

در سـیـنـه ها حـسـیـنـیـه غـم رها شود

از کـودکـی بــرای بــرادر گـریـسـتی            از کـودکی به خـاطـر مــادر گریستی

گـاهـی کـنـار سـرو صنـوبـر گریستی            گـاهـی کـنــار پیکـر بی سر گـریستی

حـقّـت نـبـود تا که به زنجـیرتان کشند

با خط تـازیـانـه به تـفـسـیـرتان کـشنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما و ایراد محتوایی موجود؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شکـر خــدا ز جـام جـنـونش لبـالـبـیـم            شـکـر خـدا که گـوشـه نشیان زیـنـبـیم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر شأن انبیاء الهی و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تا کوچه اش قـبـیـلـه لـیـلا ادامه داشت            تا خانه اش گدایی عـیسی ادامه داشت

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

امشب شب مــیـلاد امـیّـد حسیـن است            عید حسین عید حسین عید حسین است

گویـی خدا کوثر به کـوثـر داده امشب            یک حیدر دیگر به حـیـدر داده امشب


کوثـر بــه روی دامـن کوثـر بـبـیـنـیـد            قـرآن به روی دست پیـغمبـر بـبـیـنـیـد

امشـب دوبــاره پـنـج تـن را آفـریـدنـد            احـمد، عـلی، زهـرا، حـسن را آفـریدند

از لطف حـق آمد بـه دنیـا مـاه دیگــر            یــا آمــــده مــیــلاد ثـــارالله دیــگـــر؟

بـر زیـنـت دیــن خــدا زیـن اب آمـــد            الله اکـــبــر! زیـنـب آمــد زیـنـب آمــد

در خُلق و خو زهرا و ختم‌المرسلین است            هنگام خطبه یک امیـرالمـؤمنـین است

این شیر دخت شیر حی کردگار است            فریاد، نه! حتی سکوتش ذوالفقار است

هــر صبحـدم بـا یـاد او یـک یـادواره            هــر روز دارد عیـد میــلادی دوبـاره

چشم علـی بـر چهـرۀ زهـرایی اوست            در چشم شیعه اشک عاشورایی اوست

بــا گـریــه می‌جــویـد امـام کـربـلا را            انــگــار می‌بـیـنــد قــیـــام کـربـــلا را

اُم و اَب و جـان و سرم گـردد فـدایش            انــگـــار آوای عـلــی دارد صــدایـش

این عمۀ سادات؛ این زهرای زهراست            این مـثـل زهـرا مـادرش ام‌ابـیهـاسـت

این انبیا و پنج تن را نــور عیـن است            زین اَب و زیـن اُم و زین حسین است

سر تا قدم جان است و جانانش حسین است            می‌گرید و گهواره‌جنبانش حسین است

درخواب و در بیداری خود با حسین است            در هر گل لبخند او یک یاحسین است

الله اکـبــر! از کــمــال و از جــلالــش            الحـق کـه شیـر فــاطمـه بــادا حـلالش

گر شیر حق شیر حقش گوید، عجب نیست            عطر بهشت از سینه‌اش بوید،عجب نیست

کــرب‌ وبــلا بـی‌نــام او مـعـنــا نـدارد            لـوح رضــا بـی‌صبـر او امضـا ندارد

هر خطبـه‌اش یک سورۀ آمـال نهضت            هر جـمـلـه‌اش یک آیـۀ اکمـال نهضت

پـیـوسته بــوده جـا در آغــوش الـهـش            از گـاهــواره تــا کـنــار قـتـلـگــاهـش

وقتی سخن مثل امیـرالـمـؤمنـیـن گفت            بـر او سـر بــالای نــیـزه آفـریـن گفت

با احمـد و زهـرا و حیـدر هم‌صدا بود            الحـق کـه او پـیـغـمبـر خـون خـدا بود

چشم حسین از خطـبۀ او گشت روشن            احمد، علی، زهرا، حسن، گفتند احسن!

با سیل اشکش عقده از دل باز می‌کرد            اول سفـر را بـی حسیـن آغـاز می‌کرد

انگــار مـی‌بـیـنـم تـن در خـون تـپـیـده            بــر او اذان گـویـنـد رگ‌هــای بـریـده

در گـریــۀ او نـاقــه‌هــا امــداد کـردنـد            گــویــی فـرات دیگــری ایجاد کـردنـد

آتـش بــه ســوز سـیــنــۀ او بـاد می‌زد            تنهـا بــرای او جــرس فــریـاد مـی‌زد

لب‌ها ترک‌خورده؛ فضا در چشم‌ها دود            آب فـرات از خجـلـت زیـنـب گِـل‌آلـود

صحرا‌ به‌ صحرا کو به کو منزلبه‌ منزل            زینب، سوار و فــاطمـه دنبـال محـمل

زیـنـب، همیشه یــاد او هـم گریه دارد            حـتـی شب مـیـلاد او هـم گـریــه دارد

در هـر مـقـامی یاد او یـاد حسین است           میـلاد او هـم مثـل میلاد حـسـیـن است

میثم! از آن روزی که پیغمبر نبی بود            زیـنـب حسینی و حـسینـش زینبـی بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر برای اینکه مختص یک سال نشود تغییر داده شد تا در تمامی سالها قابل استفاده باشد

در پـنـج مهـر آمد بـه دنیـا مـاه دیگــر            یــا آمــــده مــیــلاد ثـــارالله دیــگـــر؟

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد

وقتی که شد با خنجر خونین لبش جفت            هم بوسه می‌زد هم خدا را شکر می‌گفت

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب خدا به کوثـر خود داد کـوثـری            در بر گرفته فـاطـمه زهـرای دیگری

یا این که در لبـاس زن آمد پـیـمـبـری            یا اینکه حق به حیدر خود داد حیدری


این شیردختری است که شمشیر حیدراست

سـر تـا قـدم امام حـسیـن مـکـرر است

این پاک تر ز حاجر و حوا و مریم است            سر تا قدم صحیـفۀ آیـات محـکـم است

در وصف او مدیحۀ جن و بشر کم است            ام المـصائب است؛ نه ام المحـرم است

این سیب سرخ باغ بهشت محمد است

آب و گـلـش تـمـام سرشت محمد است

زهراست جان احمد و این جان فاطمه است            ریحانۀ محمد و ریـحـان فـاطـمه است

طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است            گویی تمام وحی به دامان فاطمه است

تـنـهـا فـهـیـمـه ای که نـدیـده مـفـهّـمـه

از کـودکـی است عـالـمــۀ بی مـعـلّمه

بی او درخت سبز ولایت ثمـر نداشت            دریــای آرزوی نـبــوّت گـهــر نداشت

انگار روز حادثـه کـم از پــدر نداشت            الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت

وقت سـکـوت هـم نـفـسـش انفجار بود

شمشیر اگر نداشت خودش ذوالفقار بود

ام الکتاب صبر و رضا کیست زینب است            فصل الخطاب کرب و بلا کیست زینب است

فریاد خون خون خدا کیست زینب است           آیـیـنـۀ حسیـن نـمـا کیـست زینب است

زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین

در گاهواره چشم گشوده است برحسین

زینب که چشم یوسف زهرا به سوی اوست            آیـیـنـۀ جـمــال خــداونـد روی اوسـت

هرجا حسین جلوه کند گفتگوی اوست            آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست

زین اب است و زین رسول خداست این

آیینه دار عرصۀ کـرب و بـلاست این

زینب زنی که بوده به مردان امامتش            اعـجــاز سـیـدالـشـهـدا در کــرامـتـش

هر روز هست روز بزرگ قـیـامـتش            دین سـرفــراز آمـده در ظـلّ قـامـتـش

با خــون نوشته اند شـهـیـدان مکـتـبـی

زینب حسینی است و حسین است زینبی

از کـوثـر رســول براین کـوثـرآفـرین            از حـیـدر بزرگ بر این حـیـدر آفرین

تا حشر از حسین بر این خواهر آفرین            از پنج تن به غیرت این دختـر آفـرین

از بـس مـقـام و مـرتـبــۀ او جلـیل بود

کرب و بلا به نص کلامش جمیل بود

کوهی به پیش سیـل بـلا بـود از الست            در قـتـلـگـاه سیـطـرۀ کفـر را شکـست

اول گرفت مصحف خود را به روی دست            قامت کشیده بر سر زانوی خود نشست

گفت ای خدا فدایی خود را وصول کن

این هـدیـه را ز آل مـحـمـد قـبـول کن

وقتی گـشـوده شد لب اسلام پــرورش            وقتی خـطابه خـواند هـمـانند مــادرش

وقتی که گفت از پـدر و از بــرادرش            کوفه دوباره دیـد عـلـی را به منـبرش

فـخـریـه کرد فـاطـمـه اینجا به زینبش

نهج البلاغه بود که می ریخت از لبش

ای ذوالـفـقـار فـتــح ولایـت زبــان تـو            ای رأس سیـدالـشـهـدا مـدح خــوان تو

زهــرا به وجــد آمـده از امـتـحــان تو            هـر لـحـظــۀ تو یک اثـر جــاودان تو

تیر تکـلمت جـگـر خـصـم را شکافت

گویی دوباره سورۀ قــرآن نزول یافت

حتی امیر کـوفـه حضورت اسیــر شد            براوج تـخـت پیش جـلالت حـقـیـر شد

حتی سکوت تو به دل خـلـق تـیــر شد            دیـدنــد یک اسیـر به دل ها امـیــر شد

هرحرف خطبۀ تو هزاران قصیده است

میثم به پای نطق تو شور آفـریده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از بـس مـقـام و مـرتـبــۀ او جلـیل بود            تا حشر از حسین پاره به چشمش جمیل بود

موضوع مطرح شده در بند زیر در کتب معتبر نیامده است لذا بهتر آن است که خوانده نشود

کوهی به پیش سیـل بـلا بـود از الست            در قـتـلـگـاه سیـطـرۀ کفـر را شکـست

اول گرفت مصحف خود را به روی دست            قامت کشیده بر سر زانوی خود نشست

گفت ای خدا فدایی خود را وصول کن

این هـدیـه را ز آل مـحـمـد قـبـول کن

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید محمد میر هاشمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

باز عــالــم پر ز غـوغـاى كه شـد؟            باز دلهـا مست و شـیــداى كه شد؟

بــاز گــوش اهـل دل پُــر زمـزمـه            از طـنـیـنِ شــور و آواى كـه شـد؟


بــاز ســر دارد هــواى عــاشـقــى            طــالــب روى دل آراى كــه شــد؟

بــاز دیــده ســوى دامـم مـى‏ كـشـد            پـایـبـنـد چــشــم گــیــراى كه شد؟

باز دل سـرشــار از شــوق كه شد            بــاز این ویــرانــه مـأواى كه شد؟

دل به شــوق از یــاد زیـنـب آمـده

تـهـنــیـت مـــیــلاد زیــنــب آمــده

آمد آن ‏بانو كه ‏فـخـر هر زن ‏است            هر دلـى با ذكـر نامش گلشن ‏است

روح تـاریك همه سـر گـشـتـگــان            در شعاع نور عشقش روشن ‏است

نــام زیـنـب لــرزه بر دل افـكــنــد            غیر آن دل كه ز سنگ و آهن ‏است

گـفت‏ خـیـرالـنـاس امــر واجــبــى            احتـرام او به هر مـرد و زن است

كسیت زیـنب؟ جـلـوۀ عـشـق خــدا            عشق او ســرمــایــۀ دین من است

هست ســرى منـجـلـى در روح او

جـمـع زهــرا و عـلـى در روح او

هیچ گنجى با غـمت ‏هم پایه ‏نسیت            غیرعشقت ‏شیعه ‏را سرمایه ‏نیست

خــواست دل آیــد به زیر سایه ات            دیــد اما نــور حق را سـایه نیست

غیر تو كه شیـر زهـرا خورده ‏اى            هیچ كس با فـاطـمـه هم پایه نیست

غــیـــر نــام دلــربــایـت زیــنــبــا            در كـتاب عشق حـیــدر آیـه نیست

غـیــر اشــكـى كه نـثـارت مى‏ كنم            عاشق بى ‏مایه ‏ات را مـایـه نسیت

عـزّت حـیـدر؛ تو ای نورِ دو عین

کــوثـر كــوثـر؛ تـوئی یـار حسین

اى درخـشـنـده ‏تــر از الـمــاسـهــا            اى صـفــا بـخـش وجــود یــاسـهـا

اى تــجــلــى امــامــت در زنـــان            مــایــۀ تــرس عـلــى نـشـنــاسـهــا

حــوریـان از درك تو عـاجـز همه            كـى شـنـاسـنـدت یـقـیـن خـنّـاسـها؟

لطف تو شد شـامـل هـر شـیعه‏ اى            اى صـفـا بـخـشـیـده بر احـسـاسها

عـبـد زینب واقـعـاً عـبـد خــداسـت            مــدعــى بـگــذار این وســواسـهــا

خـسـتــه بــال دام عـشـقِ زیــنــبـم

مـن پــرسـتــوىِ دمـشـق زیــنــبــم

اى خــدا مـن دوسـتــدار زیــنــبــم            خـسـتـه جـانـم جان نـثــار زیـنـبـم

سـالـهـا پــرســه به كویش مى ‏زنم            كوچه گــرد و خـاكـسـار زیـنــبــم

مـى‏ تــپــد در سـیــنــه دل با یاد او           دردمـــنــد و بــیـــقــرار زیــنــبــم

كــاش بودم من كــبــوتــر اى خـدا            تـا نــمــایــى هـمـجــوار زیــنــبــم

در دم مــرگــم ســوى شـامم كشید            آن زمــان در انــتـظــار زیــنــبــم

كاش من قــربــان زینـب مى‏ شدم

خــادم طـفــلان زیـنـب مــى ‏شــدم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عـزّت حـیــدر مـدد كـن عـاشـقـت            دخـتــر كــوثــر مـدد كـن عـاشقت

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

آنـانـكـه عـاشـقـنـد و به شیعـه ملقّبند            از هدیه های خاص خــدایــی لبالـبند

لیلا اگر كه سـر طـلـبـد سـر بیاورند            آمــادۀ اشــارۀ یـك دم از آن لــبــنــد


تب می کنند اگر نشود نـوکـری کنند            از عشق آل فـاطـمه در تاب در تـبند

در زیر بـیـرق عـلـی و خانواده اش            بــالا نـشـیـن تر از مـلـكـان مقـربـند

آنانكه كه در قبیله حـیـدر حـسـیـنـیند            از شیـعـیـان عـمـۀ سـادات زیـنـبـنـد

هر عاشقی که خون خدا را صدا کند

در عـاشقی به دخت عـلـی اقتدا کند

وقت ظهـور فـاطـمـه ای دیگـر آمده            خـورشیـد خـانــوادۀ حـیــدر در آمده

بعد از دو شیر مردِ علی وار فاطمی            شیـر آمـده دوبــاره ولی دخـتــر آمده

آیـیـنه در بـغـل به سخـن آمده عـلـی            زینب نگو؛ بگو که خود حـیـدر آمده

تا اینکـه گـاهـواره او را تکـان دهند            مـریـم کـنــار آسـیـه و هـاجــر آمـده

دهر خراب لایق بانوی عرش نیست            تنها به عشق خون خـدا خواهر آمده

ای چـشمهای فـاطمه؛ بانوی عالـمین

با آن تـبـسـم تو نـفـس میکشد حسین

پلکی زدی و نـور خـدا انتشار یافت            خورشید زیر سایۀ پلکت قرار یافت

پلکی زدی کتاب حـقـایق نـوشته شد            حق واژه های راه علی انتـشار یافت

پلکی زدی و باغ و شکوفه درست شد            جنّت طراوت از نظر این بهار یافت

پـلکی زدی تـبسم سائـل شــروع شد            با چشم مهربان تو سائل وقـار یافت

پلکی زدی و پلک تو را بوسه زد حسین            آقا برای زنـدگی اش هم قطار یافت

هر چه برای وصف تو گشتم در عالمین

نــام تو شد مـسـاوی با واژه حسیـن

ای کوه صبر! در دل هر شیعه جایتان            بــادا تـمـام ایـل و تـبــارم فـدایـتــان

آنـقـدر در مـقــام بـلـنـدیـد؛ مـانـده ام            دریك غــزل چگونه بگویم ثـنـایـتان

بـایـد شـبـیـه ســورۀ كـوثــر بیـاورم            تا ایـنـكـه جـمـلـه ای بنـویسم برایتان

یك جا فقط تیمم ما بهتر از وضوست            آنجا كه هست ذره ای از خاك پایتان

هركس به اشتباه تورا مرتضی شمرد           وقتی  شنـیـد از پس پــرده صدایتان

با تو خـدا دوبار نشان میدهد خودی

تو آمدی و زیـنـت دوش عـلـی شدی

انداخت سایه بال و پرت روی نُه فـلک            فـرش گــدای خـانۀ تو بال هر ملک

شیرینی سرای عـلـی شـور فـاطـمـه            داده خــدا به سـفـرۀ مولای ما نمک

در میـزنم علی صدقه دست من دهد            درمیزنم به خاطر زینب کمی کمک

روزی  فاطمیّۀ ما دست زینب است            ما را ز خـیـل گریه کنانت نکن الک

بگذار تاکه فـاطـمـیه گریه کن شویم            ما را برای مردن از غـم بزن محک

بگـذار تا بـهـانـۀ غــم دستـمـان دهیم

بگذار بین آن در و دیـوار جان دهیم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بـانـوی آب آیـنـۀ دلهـاست جـایـتـان            بــادا تـمـام ایـل و تـبــارم فـدایـتــان

با تو خـدا دوبار نشان میدهد خودی           تو آمدی و زیـنـت دوش عـلـی شدی

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب عـلـی ولیـمـه به خـلـق جهان دهد          امشب زمین فروغ به هفت آسـمـان دهد

امشب خــدا تـجـلّــی خـود را نـشان دهد          با خـطّ نــور، بر هـمـه خطّ امــان دهــد


میلاد شیر دخت عـلـی، شیر داور است

سر تا قدم حقـیقـت زهـرای اطهـر است

باید دوبــاره خـلـقـت پـیـغـمـبــری چنین          آرد ز کـعـبــه بـنت اسد حـیــدری چنین

بخشد خدا به ختم رُسل کــوثــری چنین          کـز دامنش ظـهـور کند دخـتــری چنین

فخر رسول و فاطمه "زِینِ اَب" است این

امّ الکتاب صبر و رضا، زینب است این

بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این          بعد از بتول عقده گشای عـلـی است این

یــادآور صـدای رســای عـلی است این          آیـیـنــۀ تــمــام نـمـای عــلــی است ایـن

گـفـتــار وحــی در سـخـنـش آفــریده اند

یـا صـورتـی ز پـنـج تـنـش آفــریـده انـد

این مریم مـقـدس طاهاست، زینب است          این یــادگــار ام ابـیـهـاست، زینب است

این نورچشم حضرت زهراست، زینب است          این افتخار عصمت کبراست، زینب است

در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست

آثار بوسه های عـلی روی دست اوست

زینب که لحظه هاست همه یادواره اش          زینب که سال هاست سراسر هزاره اش

زیـنـب که دل برد ز پـیـمـبر نظاره اش          زینب که خلقت است مـطـیـع اشاره اش

زینب که با صدای عـلـی حرف می زند

در شهر کوفه جای عـلی حرف می زند

این است بــانــویـی که پـیــام آوری کـند          هـنـگــام خـطـبـه مـعـجزۀ حـیــدری کند

یک عمر بر حسین و حسن مـادری کند          با دست بـسـتـه بر اســرا رهـبــری کـند

باران رحـمـت است که ریزد ز ابــر او

دین زنده از قیام حسین است و صبر او

ای در تــن مـطـهــر تـو جــان پـنـج تن          ایــمــان تو حـقـیـقـت ایــمــان پـنــج تـن

از کـودکـیـت شـمـع شـبـسـتــان پـنج تن          چــشـم تــو آبـیـار گــلـسـتــان پـنــج تـن

یــادآور تــکــلــم زهــرا بـیــان تــوست

اعجاز ذوالفـقار عـلـی در زبــان توست

حیدر ثنات گفته که این حـیـدر من است          کوثر دعات کرده که این کوثر من است

خـون حسیـن گـفته پــیــام آور من است          قــرآن دهد شعار که احـیـاگــر من است

صبر و رضا به مادری ات کرده افتخار

خون خدا به خواهری ات کرده افـتـخـار

ایـثـار و صبـر جمله ای از مکتب توأند          آیــات نــور گــوهــر لـعــل لـب تــوأنــد

تــو آســمــانــی و شــهــدا کـوکـب توأند          بــالای نــیــزه مـحـو نــمــاز شب توأنـد

بسیار زن که صابر و نستوه بـوده است

کی مثل تو "رَأیتُ جَمیلا" سـروده است

بر شـکـرِ قـتـلـگــاه تـو از داور آفــرین          بــر استـقـامت تو ز پـیـغـمـبــر آفــریـن

بر ذوالـفـقــار نطق تو از حـیــدرآفـرین          بر خـطـبـۀ دمـشق تو از مــادر آفــرین

وقـتـی شدی به کــوفــه پیام آور حـسین

لبـخـنـد فـتـح زد به ســر نی سـر حسین

ازحنجر حسین تو، خنجر شکست خورد          با خطبۀ تو خصم ستمگر شکست خورد

تنهایی و ز صبر تو لشگر شکست خورد          طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد

تــو یک تــنــه تــمــام سـپــاه ولایــتــی

حق است اینـکــه دخـتــر شــاه ولایـتی

پـیـغـمـبـر حسین تــویــی با خطاب فتح          نازل به سینه ات شد از اوّل کتاب فتـح

گــردیــده امّتت سپــه بی حـسـاب فـتـح          روی تو شد به بُرقــع خــون آفتاب فتح

"میثم" هماره با تو مگر گرم گفتگوست

کزمعجز تو بار مضامین به نخل اوست

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

 خانۀ مولاست امشب جـنّة الاعلای دیگر           فاطمه بگرفته در آغوش خود زهرای دیگر

جلوه گر شد اختری تابنده در ماه جمادی               اختری تابـنده نه، مهر جهـان آرای دیگر


مصحفی دیگر گشوده روبروی دست احمد               سر زده در دامن زهرا گل رعنای دیگر

آسمان از شوق و شادی گاه خندد گاه گرید               صبح صبح دیگر و دنیا شده دنیای دیگر

بار دیگر نخل سر سبز نبوّت میوه داده               آمـده بـحــر ولایت را دُر یـکـتــای دیگر

باید آید حیـدر و زهرا و پیغمبـر دوباره                تا که باز آید به عـالم زینب کبرای دیگر

فــاطمه انـسیّة الحـورا که جان ما فـدایش               دارد امشب در بغل انسیّة الحورای دیگر

ساقی امشب جام راهمچون دلم درگردش آور             تشنه ام گردان که ازکوثر زنم صهبای دیگر

با زبـان میثمی در مدح زینب لب گشایم               کز مضامین نخل طبعم میدهد خرمای دیگر

زینب آری زینب آن دخت علی زهرای ثانی               عمّۀ ســادات، یـاسین دگـر طاهـای دیگر

گرمقامش را زمن پرسی به پاسخ فاش گویم                کو بود حبل المتین را عروة الوثقای دیگر

جامه تقوا، چادرش عصمت،حریمش کعبۀ دل               نـاقـه اش باشد بُـراق آسـمان پیمای دیگر

چیست این دختر ملک یا حوریا انسان کامل               کیست این بـانـو علّی عـالی اعلای دیگر

نیست ممکن مدح آن خاتون عالم را نوشتن               گر چه جنّ و انس بنویسند تا فردای دیگر

می تواند مام خلقت آورد دختر چو زینب           آرد ار مثـل امیـرالمـؤمنـیـن بـابای دیگر

شام از یک خطبۀ غرّای او صبح قیامت               کوفه با فریاد خشمش محشر کبرای دیگر

آسمان خاک کف پا در چهل منزل عروجش               ناقه اش را سِیر سبحان الّذی اسری دیگر

خون ثارالله را از صبر او موجی دوباره           دین احمد راست از فیض دمش احیای دیگر

هرپیام زنده اش یک کربلا شور و شهادت               هر قـیام تـازه اش فریـاد عـاشورای دیگر

کربلا ازجوشش خون خدا بحری خروشان               کـوفه و شام بلا از اشک او دریای دیگر

درپی هر خطبه اش خلقت سراپا گوش گشته               تا بخـوانـد بار دیگر خـطبۀ غـرّای دیگر

گـوشه ویـرانــۀ شـام بـلایش نـقـش پـایی                در مقام قُـرب او ادنـاش جای پـای دیگر

او کـلیــم الله، کــوه طــور تــلّ زیـنـبـیّــه                دامن ویـران سرایش سیـنۀ سیـنای دیگر

با که گویم او که جایش بود درآغوش زهرا               دادش آخر آسمان در حبس کوفه جای دیگر

کاش هرمویم زبانی بود درمدح و ثنایش                یا که هر بند وجودم بود بر او، نای دیگر

ای شجاعت را به ارث از حیدر کرّار برده                وی حسین ابن علی را طلعتت سیمای دیگر

ای زصبرت، صبر حیران وی زکارت عقل مجنون               وی ز نطق دلفروزت عشق را معنای دیگر

بعد زهرا آنکه در خلقت نظیـر او نیامد               چون تو عترت را نباشد زینب کبرای دیگر

غیرتو غیر ازحسین ابن علی نبود به عالم               صابران را اُسوه، حزب الله را مولای دیگر

«میثم» ای زهرای ثانی ازتو میخواهد زبانی               تا که جز مدحت نخیزد از لبش آوای دیگر 

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرتهای روائی و مستند نبودن حذف شد؛ فراموش نکنیم این دو بزرگوار کودک نبودند بلکه جوانان رشیدی بودند و طبق روایات کتب معتبر همچون تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۷؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۹؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۱۱؛انساب الاشراف ج ۳ ص ۴۰۶؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۴؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۳۹؛ منتهی الآمال ۴۴۶؛ نفس المهموم ۲۷۶؛ مقتل امام حسین ۱۵۶؛ مقتل مقرّم۲۳۷؛ قمقام ۴۳۶؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۵ و ....  پس اذن گرفتن از امام جنگیده و تعداد بالایی از دشمنان را به درک واصل کرده اند. ضمن اینکه کلمه « طفلان» خود جمع مثنی است و عبارت «دو طفلان» کاملا غلط است!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

در زمین کربلا دو طفل دلبندش دو عیسی        خود به ایمان و به عصمت مریم عذرای دیگر

بر فراز دست خود بگرفت قربانّی خود را          کرد در آن مقتل خون با خدا سودای دیگر

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

بازهم شهر مدینه شب رؤیایی داشت            یاس حیدر به برش غنچه زیبایی داشت

متـولـد شده بود آیـنــه حجب و حـیــا            دختری که دم او هیبت مولایی داشت


بسکه از آمدنش چشم علی روشن شد            باز حیدر هوس خواندن لالایی داشت

مانده بودم چه بگویم به خدا این نوزاد            دختری بود که صد آیـنه آقـایی داشت

یــاسمـن مـنـتـظـر آمـدن دلـبــر بــود            علت این بود اگر دیـده دریایی داشت

یک نفر گفت حسین آمد و او غوغا کرد

ناگهان دیده نـورانی خـود را وا کرد

آمــده آیـنـه حــضـرت زهــرا بـشـود            آمـده زیـنت جــان و دل بــابــا بشـود

دخـتر فـاطـمه و ام ابیهـای عـلی ست            پس عجب نیست که او زینب کبری بشود

نام او را که بگـوئی به خـدا جا دارد            کـوه دریـا شود و موج زنان پـا بشود

می تـواند همه دم با نظر فـاطـمی اش            هرکسی را که نظر کرد مسیحا بشود

شب مـیـلاد قـرار دل اربـاب حـسیـن            نـامه ام را بـرسـانیـد که امـضا بـشود

اینچنین دختری از فـاطمه باید هم که            آبــروی نــسـب آدم و حـــوا بـــشــود

شوری افتاده به هر دل که بیانش سخت است

هرکسی نوکر زینب بشود خوشبخت است

او که نور پدر حضرت زهرا را داشت            خلق و خوی پسر حضرت زهرا را داشت

به دل حـیـدر کـرار جـلایـی بخـشـید            آنکه نامش اثر حضرت زهرا را داشت

از بـزرگی نـگـاهش هـمگی فهمیـدند            اینکه زینب جگرحضرت زهرا را داشت

مرتضی مست خدا شد که گلش را بـوئید            دید عطر سحر حضرت زهرا را داشت

از گدا پروری و خـانمی اش شد معلـوم            اینکه دستش هنرحضرت زهرا را داشت

بی سبب نیست که زهرا می کوثر می خواست

از خدای خودش این مرتبه دختر می خواست

دخـتــر شـیــرخـدا آینۀ شـیر خداست            دخـتر فاطمه والله که دریـای حیـاست

بعد زهرا به خدا در ادب وعلم و حجاب            پرچم زینب کبراست که خیلی بالاست

زینب آن بانوی با عـزّت و والایی که            یکی از پابه رکابان حـریمش سقاست

جگری نیست کسی را که کشد معجر او            چونکه او بنت علی شیر زن کرببلاست

آنقـدر مثـل پــدر مست خـداونـد شـده            که شهادت همه جا در نظر او زیباست

وای اگر قصد کند خطبه بخواند زینب            زود ثابت بکند دشمن زینب رسواست

از لب خـطبه او دُرّ و گهـر می ریزد

تـیغ بردارد اگر یکسره سر می ریزد

دست او بسته شد و حوصله او سر رفت            لب گشود و همه گفتند عـلی منبر رفت

گــفــت لاحـــول ولا قــــوه الا بــا لله            همه گفتند که مولا به سوی خیبر رفت

همه گفتند که او تیغ دمش حیدری است            ذهن ها سوی سخن پروری حیدر رفت

ذوالفقاری که به لب داشت درآمد ز غلاف            خطبه آغاز شد و آبـروی لشگر رفت

ناگهان در وسط گـریه و اشک مردم            مردی ازجای پرید وطرف یک سر رفت

چشم زینب به سر سوخته یــار افتـاد

فکر آن روز که رفته سر بازار افتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نام زینب که می آید به خـدا جا دارد         کوه دریا شود و موج زنان پـا بشود

ابیات زیر دارای ایراد محتوایی است لذا حذف شد؛ به نظر ما بند سوم نسبت به بندهای دیگر ضعیف است

عشق باباست به دختر همه اش کار دل است           بی سبب نیست که بابا تب بـالایی داشت

از بـزرگی نـگـاهش هـمگی فهمیـدند             اینکه زینب جگرحضرت زهرا را داشت

بیت زیر از نظر روائی مستند نیست لذا بهتر است حذف شود

ناگهان در وسط گریه و اشک مردم           مردی ازجای پرید وطرف یک سررفت

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

گـفـتم از کــوه بگـویم قـدمم می لرزد            از تو دم می زنـم اما قـلـمم می لـرزد

هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست            رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست


پی نـبـردیم به یکـتـایی نـامت زیـنب            کار ما نیست شـناسـایی نـامت زینب

من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد            جبـرئـیـلم همـۀ بال و پـرم می سوزد

من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو            من در این مرحله لالم چه بگویم از تو

چه بگویم؟ به خدا از تو سرودن سخت است            هم علی بودن وهم فاطمه بودن سخت است

چه بگویم که خـداوند روایتـگـر توست            تار و پود همه افلاک نخ معجر توست

روبـروی تو که قـرآن خدا وا می شد            لب آیـات به تـفـسیـر شـما وا می شـد

آمـدی تا که فقـط زینـت مـولا بـاشی            تا پس ازفاطمه صدیقه صغری باشی

آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند            تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند

چشم وا کردی و دنیای عـلی زیبا شد            باز تکرار همان سورۀ" اعطینا " شد

عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت            به گمانـم به تو آرام پیـمـبر می گفت:

بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود            جای تو زیر عبایـم چقـدر خالی بود

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : ابوالفضل آردیان طاهری نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

امشب خدا مهر و قمر را اختری داد           خـمـخـانـه نـاب ولا را سـاغــری داد

بحـر سخـاوت را ثمـینه گـوهری داد           حجب و حیا را بار دیگر مظهری داد


بر اُمُّ اب از سـوی حـق زین اب آمـد

زینت فـزای عــرش اعـلا زینب آمـد

شد زینت آغـوش زهـرا دخـتری ناز           مـنـظـومــه دلــدادگـی و مـخـزن راز

دریای احساس و نماد صبر و اعجاز           کـو از ازل شد با غـم و اندوه دمساز

سرمست از فیض وجودش عالم عشق

گلبوسه می گیرد ز رویش خاتم عشق

آرام می گـیـرد جـهــانی در پـنـاهـش           در جـسـتـجـوی دلبـری باشد نگـاهش

بی تاب دیداراست رخسار چو ماهش           زمزم روان شد از دو چشمان سیاهش

هر چند بر اهل ولا او نور عین است

لیک از ازل دلـداه روی حسیـن است

تا دیـد روی مـاه دلبـر خـنـده سر داد           از راز خود اینگونه عالم را خبر داد

یک عالمه تفسیر در این مختصر داد           نـخــل امـیــد و آرزوی او ثــمــر داد

یک روح اما در دو پیکر شد پـدیـدار

این عاشق و معشوق را حق شد خریدار

آری چـو زینب دلـبـری دیگـر نیـایـد           در ماسـوا چون او دگر خـواهر نیاید

از مـادر گـیـتـی چو او دخـتـر نـیـاید           داغ و مصـائب را چو او مـادر نیـاید

طاهر چه گوید از جلال و قدر زینب

شد عالمی مدحت سـرا از بهر زینب

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

امشب که از شکوفۀ باران لبالب است            امشب دلم به تاب وسرم گرم این تب است

شمع است و شاهد است وشرابی که بر لب است            شوراست و مستی است و شبی عشق مشرب است


شامی که روشنایی روز است امشب است

امشب شب مـلـیـکـۀ دادار زینب است

این جلوه جلوه های شبی بی کرانه است            این جذبه جذبـۀ حـرمی پر نشانه است

این سجده سجده بر قدمی جـاودانه است            این شعـلـه شعلۀ نفسی عـاشقـانـه است

از هر لبی که می شنوی این ترانه است

عالم محیط و نقطۀ پرگـار زینب است

چشمی گشود و چشم شقایق به خواب شد            نــوری دمیــد و قـبـلـۀ هـر آفـتـاب شد

سِّـری رسـیـد و مـعـنی اُمُّ الکـتاب شد            زیـبـاتـرین دعـای عـلی مستـجـاب شد

زهراست این که در دل گهواره قاب شد

امشب تـمام گرمی بازار زیـنـب است

بر عرش دست سبز نبی تا که جا گرفت            نورش زمین و هرچه زمان را فرا گرفت

حتی بهشت ســرمه ازآن خاک پا گرفت            از عـطر دامنش همه جا روشنا گرفت

آئـیـنــه ای مـقـــابـل رویش خـدا گـرفت

تصویـر جـلـوه های خـدا وار زینب است

این کیست اینکه سجده کند عشق در برش            این کیست این که سینه درد در برابرش

این کیست این که از جـلوات مـطهـرش            عــالـم نبود غیــر غـبـاری به محضرش

فــــرمــــوده از بـــرکـــاتــش بــرادرش

آئـیـنــه دار حـیــدر کـرار زیـنـب اسـت

تا کـوچــه اش قـبـیـلـۀ لیـلا ادامـه داشت            تا خـانـه اش ارادت عـیـسی ادامـه داشت

در چـشـم او طلالـوء دریـا ادامـه داشت            در قــامتـش قـیـامت مـولا ادامـه داشـت

زینب نـبـود حضرت زهـرا ادامه داشت

خـاتـون خـانـه دار دو دلدار زیـنب است

سرچشمه های پُر تپش کوهساراز اوست            دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست

تیغ کــلام حـیــدری اش آبــدار از اوست            آری تـمام هـیمـنۀ ذوالـفـقـار از اوست

تفـسیر آیـه های غــم و انتـظار از اوست

از کـربــلا بـپرس عـلـمـدار زینب است

آن شـانـۀ صـبـور صبـوری ز مـا ربـود            وان قـامـت غـیـور قـیـامت به پـا نـمـود

یک شیر زن حماسۀ عباس را سرورد            با دست خـویش بـیـرق کـربـبـلا گـشـود

بر بـالـهـای زخمی اش افـسـوس جا نبود

غــم را بگو بیا که خـریـدار زینب است

پشتش شکست بسکه بر او آسمان گریست            حتی به حال روز دلش بی امان گریست

آرام بین حـلـقــۀ نــامحــرمـان گـریـست            از خـنده های حـرمـله و ساربان گریست

بر گیـسوان شـعـله ور کـودکـان گریست

شـرح حـدیث کوچه و بازار زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تا کـوچــه اش قـبـیـلـۀ لیـلا ادامـه داشت            تا خـانـه اش گـدایــی عیـسی ادامه داشت

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : چهارپاره

زیبایی دریاست در اعماق نگــاهش            این دختـر آرام و صبوری كه رسیده

از شوق، علی سفره به اندازه یك شهر            انداخت، به شكرانۀ نوری كه رسیده


**********************

كاشـانـۀ اهل دل و مـیـخـانـۀ هـستی            دنیا و سماوات و عوالــم همه روشن

عطر خوش او پُر شده درشهر مدینه           به به چه گلی! چشم و دلت فاطمه روشن

**********************

لبخند نشسته به لب حضـرت ســاقی            مـرضیه دلش وا شده از دیـدن دختر

تا آمـده لـبـریـز شده چـشمـۀ تـسـنـیم            كــامل شده با آیـۀ او سـورۀ كــوثــر

**********************

بی تاب شدی، دختر مهتاب رخ عشق           بارانی اشك است چرا صورت ماهت؟

گــریــانی و پـیش كسی آرام نـداری           دنـبـال كـدام آیت حـق است نگـاهـت؟

**********************

باران بهـاری شده ای دخـتـر حـیـدر           زهــرا چه كـنـد گـریـه تو بـنــد بیـایـد

بـاید كه بگـویـند كـنـار تو حـســینـت           تا شـاد شـوی، با گــل و لـبخـند بیـاید

**********************

همسایه ندیده به خـدا سایه ای از تـو           تـمـثـیل حـیـایی تو و تـندیـس وقـاری

پیداست ولی دخـتـر سـردار حـنـینی           ازشور كلام و دل شیری كه تو داری

**********************

شعر شب میلاد تو هم پر شده از اشك           بانو! چه كنم روی دلم سوی فرات است

جز اشك چه گویم كه همه هستی عالم           عشق تو، حسین تو، قتیل العبرات است

**********************

اینقدر نریز اشك،صبوری كن وبگذار           هر قـطـرۀ این اشـك بـرای تو بـمـاند

وقتی شب باریدن اشك است كه مادر           در گــوش تو لالایـی پـرواز بـخـواند

**********************

یك روز بیـایـد كه پـدر را تو ببـیـنی           با چشم پُر از اشك در آن غسل شبانه

با چـادر خـاكـی بـرود مـادر و فـردا           با چـادر كـوچـك بـشـوی خـانم خـانـه

**********************

یك روز بیاید كه حسن را تـو ببـینی           با اشـك بـشــویـد تن پــاك پــدرش را

فردا خود او بی رمق و رنگ پـریده           در تشت بریـزد قـطـعات جـگرش را

**********************

روزی برسد؛ كاش كه می شد نرسد...نه           آن لحـظۀ سنگـین خـداحافـظی از یار

ای كاش كه هرگز به سراغ تو نیاید           تا پیـرهـن كهـنـه بخـواهد ز تو دلـدار

**********************

آن لحظه نیــاید كه تو باشی و بیـفتـد           آن سایۀ سر، بی سر و بی سایه به صحرا

ناموس خـدا باشی و بر ناقـۀ عـریان           بـنشـینی و یك شهـر بیـایـد به تـمـاشـا

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

فکر بِکرم چو زِ هَر دایره پرهـیز کند           روی گردان نظر از هرغم ناچیز کند

گوش دل راز مگو بشنود از پردۀ غیب           تا چه مقدار کسی؛ گوش دلی تیـز کند


آسمان امشب اگر بارش رحمت ریزد           هـمره بارش خود زمـزمه ای نیـز کند

باب رحمت به سرا پرده اگر باز شود           به تُـهـی دستی دل فـاطمه گـلریـز کند

عارفی نیست که تسبـیح بهاران شنـود           بـاز هر دم سخـن از زردی پـائیز کند

احسن الحال چو از نـاحـیۀ زیـنب شـد           فـرد عصیان زده را عبد سحرخیز کند

هرکه دل سوختۀ حضرت زهرا بشود

تازه افــروخـتــۀ زینب کبــری بشــود

پیر شد هر که دل افـروختۀ زینب شـد           آن دلی سوخت که دل سوختۀ زینب شد

عمر اگر در ره بانوی وفا رفت ز دست           نـشد از دست که انـدوخـتۀ زیـنب شـد

هرکه شد عبد درش عارفِ بالله اش خوان           که دلش مـعــرفت آمــوختۀ زینب شـد

شده عـالـم همه حـیـران حـسیـنـش امّا           چـشم اربـاب کـرم دوخـتـۀ زیـنب شـد

آنکه دل را به غم و محنت دنیا نفروخت           تــا ابــد بـنــدۀ نـفــروخـتـۀ زیـنب شـد

چه کند شعـلۀ محشر به سـرا پردۀ دل           که شفـیـعـش جگـر سـوختۀ زینب شد

چشم ما کاسۀ باب الکرم گـریۀ ماست

هر کجا نام وی آید حـرم گریۀ ماست

آنکه نام از طرف خــالـق اعظـم دارد           مـدح و تمجـیـد ز پیـغـمبر اکـرم دارد

کیست جز حضرت زینب که سرا پردۀ او           حاجبی پاک، چنان حضرت مریم دارد

زیـنت نام عـلـی در گـرو زیـنب بــود           بـاب عـلـم است که ابـواب مـقـدم دارد

عقل مات است که عنوان عقیله ازچیست؟           جایگاهی ست به عصمت که گمانم دارد

سایۀ فاطمه با هـیـبـتی از نـور رسیـد           رتبه ای خاص در این بیت معظّم دارد

انبیا واسطۀ فیض و در این خانه مقیـم           هر که اینجاست گدا، فیض دمادم دارد

محـو زینب شده؛ دنیا ز سرش می افتد

آسمانی شــود آنکس به درش می افـتد

اولـیا را هـمگـی روح مـنـاجـاتـی تـو           مؤمنین را به یـقـیـن قبـلـۀ حـاجاتی تو

سِرّ مستودع زهـرایی و قََـدرت مخفی           زین سبب گـنج نهان وقت زیاراتی تو

کوهِ غـم ها نبرد ذرّه ای از صبر تـو را           روح آزادگـی و مـعـنـی هـیـهـاتـی تـو

قـلّۀ بندگی ات خواسـته تا اوج بـلاست           می شـوی در دل گــودال مـلاقـاتی تـو

آری از زندگی ات فتح و ظفر می روید           غم چه زیباست تو را غرق مواساتی تو

طـور سیـنای تجـلّی است عبادتگـاهت           همچـنـان فـاطـمه بـانـوی عـبـاداتی تو

کوفیان را همه تسخیر کـنی با سخنت           آه از آن روز که سرگـشتـۀ شاماتی تو

شأن والا نسب از بانـوی کـوثر داری

ذوالفقار سخن از هـیبت حـیـدر داری

عـشق را بین که علـمدار تـرین می آید           اشک را بین که گهـر بارتـرین می آیـد

شد شـریک غـم ایـام حـسـینـش زینب           عشق را مَحرم و غمخوارترین می آید

بر سر بام فلک نَه، سر نِی شهر به شهر           مــاه را بـین که خـریـدارتـرین می آیـد

لـشگـر غـم اگـر آیـد به مـبـارکـبـادش           بـاز در قــافــلـه سـالار تـریـن می آیـد

در زلال نظر پاک حسینش غرق است           کــربـلا را ز جـنـان یـارتـرین می آیـد

آنکه در هاله ای از نور هم افـشا نشود           ســر بــازار گــرفـتــارتــریـن مـی آیـد

می سزد بـار ولایت به امـانت دستـش           ســوی مـظـلـوم مـددکـارتـرین می آیـد

این مؤنث؛ شده پیغـمـبر امـداد حـسین

هرکجا رفته حرم ساخته از یـاد حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر شأن انبیاء الهی و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عقل مات است که عنوان عقیله ازچیست؟           جایگاهی است به عصمت که مسلّـم دارد

انبیا واسطۀ فیض و بر این در خــادم         هر که اینجاست گدا، فیض دمادم دارد

اولیا را هـمـگــی روح مـنـاجــاتی تـو            انبـیـا را به یـقـیـن قبـلـۀ حــاجــاتی تو

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

دیده بگشوده به دنیا زینب کبری

تهنیت گو بر علی و مادرش زهرا


ای نور عین کوثر زهرا         جان حسین زینب کبری

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

  نرگس شور و شعف زد غنچه در عــالم

هر چه گویش در مقامش اندک است و کم

بر پیکر عالمین جان است          این دختر؛ شیر یزدان است

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

  بر جـمــال دلبــر خـــود دیــده بگشوده

او که از روز ازل  مست حـسیـن بوده

یار ولی ؛ نور وجه الله         دخت علی؛  یار ثارالله

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

خــانه ی زهــرای اطهـر گشته گلباران

از قــدوم دختــرش ، آن عصمت یزدان

آن بانوی فرد و بی همتا         نــور دل عترت طاها

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

ما ازین بانو به درد خود دوا خواهیم

  دسته جمعی یک سفر کرببلا خواهیم

عشق حسین ، آبروی ما         کــرببـلا ، آرزوی ما

جانم حسین ای حسین جانم

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک         پیچیده بوی گل به صحرا        بیت الولا دارد تـمــاشا

آئینه ها مـحــو جـمــالش          آمده آئـیـنــه ی زهــرا


خوش آمدی زینب کبری

**********************

بشنو تو آوای جـلـی را       بخوان خــدای ازلی را

به دامن عـلــی ببـیـنـیـد        زینت دامــان عــلی را

خوش آمدی زینب کبری

**********************

قبله ی او روی حسین است         اســیـر گیسوی حسین است

شب تا سحر از گــاهــواره           نگــاه او سوی حسین است

خوش آمدی زینب کبری

**********************

در بیت مادر دختــر آمد        کــوثر برای کوثر آمد

با که بگویم امشب از ره       عصای دست مادر آمد

خوش آمدی زینب کبری

**********************

وا کرده چشمان تر خود         دل برده از برادر خود

دلداده امشب جــا گرفته         به روی دست دلبر خود

خوش آمدی زینب کبری

**********************

دل برده از من نام زینب         مِی خورده ام از جام زینب

مرغ دلــم از سینه امشب         پَــر می کشد تــا بام زینب

خوش آمدی زینب کبری

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

تــمـام اهل سما ،‌ تـمــام اهل زمین             به یُمن مقدم تو ،‌ زبان گرفته چنین

نورُ الهُدی زینب ،‌ عقیله یا زینب


خاک سر کویت ،‌ عرش خدا زینب

سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،

*************************************
تو مـهــر و مهتـابــی ،‌ گــوهـر نایابی            تو کوهی از عشق ِ ،‌ حضرت اربابی

به عالمین زینب ،‌ نور دو عین زینب

حقیقت ِ زهـــرا ،‌ جــان حسین زینب

سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،

*************************************
روح منـاجــاتی ،‌ قـبـلـه ی حاجـاتی
             جان به فدایت که ،‌ عمه ی ســاداتـی

عنایتی زینب ،‌ به جمــع ما زینب

تا بـشــویم اهــل ِ ،‌ کــرببلا زینب

سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،

: امتیاز